آرایشگاه رفتن رضا
برای عقد عموی رضا ، بردیمش آرایشگاه قربونش برم الهی که اینقدر آروم بود آرایشگر راحت کارش انجام داد. ...
نویسنده :
مامان رضا
18:20
رضا کماندو
اینجا رضا با بستن کمربند شلوارش به سر کماندو شده بود .از بستکه مار کشت خستمون کرده بود اینم اسب زروو که کماندو من سوار شده بود ...
نویسنده :
مامان رضا
12:14
سوختن دست رضا +18
چند ماه پیش یه لحظه هواسم از گنجیشککم پرت شد دیدم جیغش بلند شد بچم دستش رو چسبونده بود به اگزوز موتور سریع بردیمش بیمارتان با پماد آلفا پانسمان کردند(تا رسیدن به بیمارتان کار منو رضا گریه بود ولی به محض پانسمان با آلفا دردش آروم شد و دیگه گریه نکرد واقعا این پماد آلفا معجزه گره البته چون یه مقدار دیر بردیمش بیمارستان دست بچم تاول زد و خیلی اذیت شد تا کاملا خوب شد انشالله قسمت هیچ مادری نشه دیدن همچین صحنه ای بقیه در ادامه مطلب +18 ...
نویسنده :
مامان رضا
14:32
اگه رضا دختر بود
راستی اگه گنجیشکک من دختر بود ، چه دختر نازی میشدا!!!!! ...
نویسنده :
مامان رضا
12:20
چند تا عکس در طبیعت
با رضا و باباش رفته بودیم شمال چند تا از عکسها رو گذاشتم اینم منم با رضا گنجیشکه اینم رضا گنجیشکه با دختر خالش رقیه خانوم(قربونش بره خاله ) ...
نویسنده :
مامان رضا
12:19